حافظه خبری

مجله خبری حافظه

حافظه خبری

مجله خبری حافظه

بهترین فیلم های هندی از شعله تا باغبان


سینمای هند دنیای عجیب و رنگارنگی است. گرفتن این همه عکس در یک سال کاری نیست که هر سینماگری از عهده آن بربیاید. سینمای هند با نمایش پدیده های عجیب و شگفت انگیز عمیقاً الهام می گیرد یا دلایلی برای شگفتی و شگفتی ارائه می کند. از موسیقی شاد و پرنشاط گرفته تا موسیقی غمگین، دوستداران موسیقی مطمئنا از شنیدن این موسیقی رنگارنگ لذت خواهند برد. البته فراموش نکنید که در این فیلم هندی اکشن ستارگانی مانند ای.آر. رحمان را به جهانیان معرفی کرد و کار او طرفداران زیادی دارد.

بلبرینگ ها

فیلم نابودی یک داستان مورد علاقه است. انتخاب بین خوب و بد ساده به نظر می رسد، اما چیزی که زندگی یک فرد را مشخص می کند، انتخاب ما بین اعمال خوب و بد است. جونی یک دختر کشمیری نابینا است که در حین گشت و گذار در دهلی با راهنمای تور ریحان قادری آشنا می شود. دوستان او نگران این هستند که دو مرد رابطه پرشور برقرار کنند، اما جونی این هشدارها را نادیده می گیرد زیرا او به دنبال کشف معنای زندگی و عشق است. اما آیا واقعا این انتخاب عاقلانه شماست؟ ریحان چی میگه یا جنبه پنهانی در زندگی او وجود دارد که می تواند زندگی زونی را نیز تحت تأثیر قرار دهد؟

فیلم باجیرائو مستانی

داستان باجیرو مستانی درباره عشق است، عشقی قوی و آتشین که بر همه تفاوت ها غلبه می کند. باجیرو مردی است که در تمام نبردهای کوچک و بزرگ خود پیروز شده و هرگز شکست نخورده است. به همین دلیل شهرت یافت و در میان مردم به عنوان مردی آماده جنگ شناخته می شود. اما در سوی دیگر داستان، مخاطب با مستانی، شاهزاده خانم جنگجو که در آواز و رقص سرآمد است، آشنا می شود.

این دو در میدان نبرد، در حالی که ارتش هایشان در مقابل هم قرار می گیرند، ملاقات می کنند و در عشقی قرار می گیرند که با جنگ، مخالفت خانواده و مقاومت در برابر بیماری نمی توان بر آن غلبه کرد.

فیلم سنگام

فیلم سنگام از آن دست فیلم هایی است که برای مخاطب ایرانی دوستدار فیلم های قدیمی و کلاسیک هندی اثری پرطرفدار و خاطره انگیز خواهد بود. داستان مثلث عشقی بین رادا، دختری از خانواده ای ثروتمند، گوپال، تنها پسر قاضی ورما، و ساندر، پسری یتیم و فقیر است. این سه با هم بزرگ می شوند، در حالی که عشق رادا و گوپال به آرامی رشد می کند و ساندر عشق خود را به رادا مخفی نگه می دارد. اما بازی زمان با سرنوشت آنها بازی می کند، به گونه ای که در نهایت همه چیز تغییر می کند.

فیلمی که عاشقش شدم (دوست دارم)

ظاهراً جاده عشق همیشه آسان نیست، حداقل فیلمی که من عاشقش شدم چنین عشقی را نشان نمی داد. کیشان و کاران دوستانی هستند که بیشتر از برادر به یکدیگر احساس نزدیکی می کنند. با این حال، سال ها بعد، این دو دوست از هم جدا می شوند و هر کدام زندگی متفاوتی را می گذرانند. تا اینکه کاران مجبور می شود مدتی کشور را ترک کند و به همین دلیل دخترش سومان را به خانه دوستش کیشان می فرستد و سومان و پریم (پسر کیشان) در آنجا با هم ملاقات می کنند.

در نگاه اول، عشق این دو جوان باید این دو دوست قدیمی را به هم نزدیک کند، اما ثروت کیشن او را کور کرده است و بنابراین دوستی آنها خیلی زود به دشمنی تبدیل می شود. دعوا عشق سومان و پرم را آزمایش می کند.

یه فیلم کوچولو

داستان ملک بر اساس یک داستان واقعی است و در مورد یک خانواده مسلمان در هند است که پس از پیوستن یکی از اعضای خانواده خود به یک گروه تروریستی برای بازپس گیری آبرو و حیثیت خود تلاش می کنند.

ریشی کاپور در این فیلم نقش مراد علی محمد وکیل حرفه ای را بازی می کند که به همراه خانواده اش در یکی از مناطق شلوغ بنارس زندگی می کند. داستان از آنجا شروع می شود که پسر عموی مراد "شهید" به سمت یک سازمان تروریستی کشیده می شود که به او دستور می دهد بمبی را منفجر کند. این انفجار چندین انسان بی گناه را به کام مرگ می کشد و در درگیری با ماموران نیروی انتظامی یک شهید نیز به شهادت می رساند. به این ترتیب خانواده مراد با این پرونده مواجه می شوند و اکنون با مظان مردم محلی مواجه می شوند که همه آنها را تروریست می پندارند و سعی می کنند اعتبار خود را از طریق مجاری قانونی به دست آورند.

باغبان سینمایی

راج مالهوترا و همسرش پوجا دارای چهار پسر هستند که هر کدام متاهل هستند و زندگی مستقلی داشته اند. با این حال، وقتی راج بازنشسته می شود، هیچ یک از بچه ها نمی خواهند مسئولیت مراقبت از والدین خود را بر عهده بگیرند و به جایی می رسد که راج و پوجا از هم جدا می شوند.

اما، به طور باورنکردنی، این پسر خوانده راج است که ثابت می کند عشق عمیق تری نسبت به فرزندان خود نسبت به او دارد و بنابراین آنها را با ذهنی باز پذیرفته است. اما آیا این بچه های خلافکار متوجه اشتباه خود می شوند و جبران می کنند؟

فیلم گاهی شاد گاهی غمگین

آمیتاب باچان در فیلم بهو خوشی بهی غم نقش مردی ثروتمند به نام یاش ریچند را بازی می کند که به همراه همسر و دو پسرش در عمارت مجلل زندگی می کند. اگرچه راهول پسر خوانده آنهاست، اما با او مانند پسر خود رفتار می کنند. اما وقتی راهول از خانواده مرفهی مثل خودش عروس انتخاب نکرد; دختری جامعه‌ای از طبقه متوسط ​​را انتخاب می‌کند، پدر و پسر با هم روبرو می‌شوند و در نهایت از هم جدا می‌شوند.

سال‌ها بعد، روهان که از غم والدینش به خاطر جدایی راهول آگاه است، وسایل را جمع می‌کند و برادرش را دنبال می‌کند تا دوباره خانواده را جمع کند. اما آیا راهول و یاش می توانند غم های گذشته خود را فراموش کنند، اختلافات خود را بپذیرند و دوباره با هم شادی را تجربه کنند؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد